جدول جو
جدول جو

معنی کلیاوه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

کلیاوه کردن
(کَ دَ)
کلافه کردن. سر گشته کردن. گیج ساختن. (فرهنگ فارسی معین) :
ای طوطی عیسی نفس، وی بلبل شیرین نوا
هین زهره را کلیاوه کن زین نغمه های جانفزا.
مولوی (از فرهنگ فارسی معین).
و رجوع به کلیاوه و کالیوه شود
لغت نامه دهخدا
کلیاوه کردن
سرگشته کردن، گیج ساختن
تصویری از کلیاوه کردن
تصویر کلیاوه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
افزودن، اضافه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلافه کردن
تصویر کلافه کردن
کنایه از کسی را مانند کلاف سردرگم کردن، گیج کردن، سرگشته ساختن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ شُ دَ)
گرد آوردن. (آنندراج) :
شور خیال صرصر قهرت کلافه کرد
دستار را به فرق جهان پهلوان برق.
اشرف (از آنندراج).
تا می توان به رشتۀ طول امل مپیچ
نکبت کلافه کردن مرد است عیب و عار.
اشرف (از آنندراج).
، مانند کلافه سردرگم کردن. گیج کردن: از بس حرف زد مرا کلافه کرد. (فرهنگ فارسی معین) ، سخت ناراحت کردن: گرما کلافه اش کرده بود. (فرهنگ فارسی معین) ، مغلوب کردن (در کشتی). (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کلافه شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ مَ دَ)
افزودن. جمع کردن
لغت نامه دهخدا
(سَ شُ دَ)
سفید کردن خانه ها با گلابۀ لاو. (در اصطلاح مردم قراء اطراف قزوین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کالیوه کردن
تصویر کالیوه کردن
سر گشته کردن شیدا ساختن: (ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا هین زهره را کالیوه کن زان نغمه های جانفزا) (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
افزودن افزودن اضافه کردن، جمع کردن، جمع کردن، افزودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلافه کردن
تصویر کلافه کردن
مانند کلافه سر در گم کردن گیج کردن: (از بس حرف زد مرا کلافه کرد)، سخت ناراحت کردن: (گرما کلافه اش کرده بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کلاسه کردن
تصویر کلاسه کردن
سامان دادن رده بندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لاوه کردن
تصویر لاوه کردن
سفید کردن خانه ها با گلابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علاوه کردن
تصویر علاوه کردن
((~. کَ دَ))
اضافه کردن، افزودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یاوه کردن
تصویر یاوه کردن
((~. کَ دَ))
گم کردن، هدر دادن
فرهنگ فارسی معین